کارخانه با خون تو تغذیه میشود
تسمههای ماشین
شریانهای تست،
بوی کارخانه
عرق پیشانی تست
نشان بر دسته چکش
زخم دست توست
وای اگر نباشی!
چرخها که به دست تو میچرخند
در عزا خواهند نشست،
آنچه انتخاب شده بخشی است از شعری که رفیقی از بندر گز فرستاده است، خصوصیت قابل توجهی که در این شعر هست همان پیوندی است که میان کار و کارگر و کارخانه، یعنی آمیختگی جان و هستی کارگر با کارخانه. خون کارگر است که باعث ادامه کار در کارخانه است، حرکت چرخ همان حرکت دست کارگر است، اجزاء و اندام کارگر و کارخانه در شعر به هم آمیختهاند و شاعر به سادگی و به یاری کلمات و ابزارهای شعری توانسته این رابطه را نشان دهد و به همین علت نیز میان آنچه او گفته و آنچه هم اکنون ما در توضیح آن نوشتیم، با آنکه هر دو مطلب واحدی هستند، تفاوت هست. همان تفاوتی که میان شعر و نثر هست. همان تفاوتی که در شماره پیش توضیح دادیم و مقایسه کردیم.